...

از آن زمان که سر راه درد وا شده ام

به فیض زخم عظیم تو مبتلا شده ام

میان این همه آشوب نیزه و شمشیر

مرا ببخش اگر مثل لاله وا شده ام

مرا ز پنجره ی نعل ها نگاه کنید

که زیر مرکب این مردم آسیا شده ام

به خاک خیمه گه آرام پهن سازیدم

مرا که زیر سم اسب نخ نما شده ام

نماز صبح بخوانید بر جناره ی من

که از سپیده دمش دست بر دعا شده ام

حجت الاسلام رضا جعفری

گهواره...

علی

نه! از جدایی حرف نزن!

تو با این حرف‏ها، آتش به جانم می‏زنی.

نرو…

مرا در بی‏کسی‏هایم تنها مگذار!

مرا طاقت وداع نیست؛ که شانه‏هایم زیر آوار این اندوهِ بزرگ، خواهد شکست.

بمان؛ گرچه می‏دانم تشنه‏ای و عطش، بر تار و پودِ جسم نحیفت پیچیده است.

چه کنم که تهیدستم و مرا جرعه‏ ی آبی نیست تا گوارای وجودت کنم.

آرامش قلبم! نرو...؛ که آن بیرون، جز تیر و خون، چیز دیگری انتظارت را نمی‏کشد.

تو هنوز برای جنگیدن کوچکی! خیلی کوچک...

دوست ندارم لحظه‏ی پرواز سرخت را به تماشا نشینم.

آرام بگیر، عزیزم!

نمی‏دانم چرا دیگر تکان‏هایم آرامت نمی‏کند!

گریه نکن غنچه‏ ی شش ماهه‏ ی من!

مبادا صدای گریه‏ات را بشنوند و تو را از من جدا کنند!

نمی‏دانم این همه شتاب برای چیست؟ چه می‏بینی که این طور عاشقانه سر از پا نمی‏شناسی و به شوق وصال بی‏تاب شده‏ای؟

آیا از من خسته شده‏ای؟

من گهواره‏ی خوبی برایت نبوده‏ام؟

با من بگو! پس از تو، دیگر حضور چه کسی آغوشم را معطّر خواهد ساخت؟

راستی! دیشب، کابوس بدی دیدم؛ خوابِ یک قنداقه‏ ی خونین را؛ خوابِ یک تیر را دیدم که از آن، خون می‏چکید؛ خونِ گلوی نازک تو...!

خواب فرشته‏هایی را دیدم که برای گرفتن یک قطره از خون حلقت، از هم سبقت می‏گرفتند؛ خواب سرگردانیِ خودم را دیدم که به غارت می‏بردنم.

حالا به من حق می‏دهی که دلواپس و مضطرب باشم؟ حق می‏دهی علی جان؟!

تو تنها دلیل بودنِ منی!

آخر بی‏تو من به چه کار آیم؟ گهواره، بی‏کودک، می‏شود؟!

برگرد آرام جانم!

این قدر از «رفتن» حرف نزن! به خدا که من تحمّل این جدایی را ندارم!

برگرد!

کاش می‏دانستم، این همه بی‏تابی ات را چگونه پاسخ دهم!

من نیز در رویایی شیرین، دیده‏ام خوابِ خونین شهادت را.

گهواره‏ ی من! این قدر برایم لالایی «ماندن» مخوان! دیگر جنبیدن تو مایه‏ی آرامش قلبم نیست؛ که مرا عشق بزرگی، بی‏تاب کرده است.

مگر بابا را نمی‏بینی؟

گل‏های محمدی، یکی یکی پژمردند؛ دیگر در بوستان اهل بیت، جز من، گلی نمانده!

توفان در راه است، باید خود را به «کشتی نجات» برسانم!

من آخرین بازمانده از قافله‏ی عاشورا هستم!

رفیق لحظه‏های خوب من! بارها در گرمای آغوشت آرمیدم و بارها به نغمه‏ی دلنواز لالایی‏ات دل سپردم.

امّا ...

این لحظه، نه آغوش تو، و نه آغوش مادر، هیچ کدام آرامم نمی‏کند؛ که من صدای لالایی خدا را می‏شنوم؛ که من آغوش باز خدا را می‏بینم!

وقت تنگ است؛ باید بروم؛ این قدر بر «ماندم» اصرار مکن!

در خیمه ماندن و از عطش مردن؟

... نه! ... نه!

تا درهای شهادت را نبسته‏اند باید بروم! من تشنه‏ی پروازم.

می‏خواهم از بابا دفاع کنم.

معراج سرخ من، روی دست‏های بابا دیدنی است!

گهواره ی من!

به خدا که آرزوی بهشت، لحظه‏ای رهایم نمی‏کند.

من آخرین سرباز حسینم و مظلوم‏ترین شهید کربلا...

باید بروم...

دنیا منتظر پرواز من است ...

منبع:سبطین

شهر دروازه های مرگ...


نفرین بر دروازه های شهر کوفه...

نفرین بر دروازه های مرگ...

نفرین بر شهر هزار چهره؛ شهر نامردمی ها؛ شهر کینه توزی ها؛ شهر نیرنگ ها و تزویرها!

ای کوچه های دربه دری؛ ای کوچه های تنهایی؛ ای کوچه های غربت و بی کسی؛ ای پنجره های بسته؛ ای چشم های در کمین نشسته؛ ای خنجرهای درنده؛ ای دارالاماره؛ ای نقطه پرواز؛ ای رقص گاه حماسه؛ ای قلّه شهامت!

منم! مسلم، پسر عقیل...

این که بر آستان تو ایستاده؛ این که به استقبال مرگ آمده؛ این که عاشقانه به سویت می شتابد!

منم، مسلم...

کوفه! مرا خوب می شناسی...

من از قبیله شهادتم؛ من برادرزاده ناشناس کوچه های توام...

نامه های تو مرا به این جا کشانده...

نوشته بودی، باغ هایت سرسبزند؛ شاخه هایت لبریزند؛ میوه هایت رسیده اند؛ جویبارهایت پر آبند!

نوشته بودی، همه در انتظار قدم های تواند؛ همه گوش به فرمان تواند؛ همه دست ها، برای بیعت با تو لحظه شماری می کنند!

من آمده ام، تا از نزدیک بشنوم...

من آمده ام، به فرمان همان که شما دعوتش کردید...

از دست های اشتیاقتان اثری نیست؛ در نگاه هایتان برق حیله می بینم!

شما از میهمانتان به جای میوه تازه، با سنگ پذیرایی می کنید؟!

با نیزه و خنجر به استقبال می آیید؟!

شاید این رسم مردم کوفه است؛ بخوانند و از پشت، خنجر بزنند؛ دعوت کنند و با شمشیر به پیشواز بیایند...

این میزبانی، فقط شایسته کوفه است...

منم! سفیر تنهای امامی غریب...

آمده ام بیعت بستانم...

پنجره هایتان را به رویم مبندید...

غریبه نیستم...

به اصرار شما قدم به این دیار غریب کُش گذاشته ام...

رو از من برنگردانید؛ سنگ نثارم مکنید!

من مسلمم، سفیر حسین!

ناخوانده نیامده ام، درها را بگشایید؛ درهای بسته سزاوار من نیست؛ کوچه های سرگردانی، شایسته سفیر حسین نیست!

«حسین» به کوفه نیا!

کوفه هنوز رسم مهمانداری را یاد نگرفته...

در کوفه هنوز، بی غیرتی و سست عهدی رواج دارد...

کوفه هنوز بوی خون می دهد!

«حسین» به کوفیا نیا!

ترس آن دارم که سرگردانی نصیبت شود...

ترس آن دارم، که تقدیری چون تقدیر پدر داشته باشی...

برگرد، پسر فاطمه!

که کوفی جماعت بویی از وفا نبرده اند...

سطر سطر این نامه ها، دروغ و ریاست...

قدم هایشان، تیغ های بران است و مرکب هایشان، خون غریبان از پشت خنجر خورده!

به کوفه نیا، سیّد جوانان اهل بهشت...

به مردم این دیار اعتمادی نیست!

به خدا که کوفه هنوز هم ابن ملجم پرور است...

هنوز هم، در سایه دیوارهایش، سنگ های به خون تشنه، کمین کرده اند!

کوفه همان کوفه است!

برگرد حسین!

این منم! مسلم، پسر عقیل!

کاش، بادها صدای مرا به تو می رساندند!

و حکایت تنهایی ام را برایت می خواندند!

که چطور به سفیرت پشت کردند و چگونه، دارالاماره را برای ورودش، مزیّن نمودند!

منبع: فدویان

خداحافظ.../ نکات مهم...


سلام.

حال و احوالتون خوبه؟

نماز روزه هاتون قبول و عیدتون هم مبارک.

بعد از کش و قوس های فراوان این چند سال بالاخره تصمیم گرفتیم که وبلاگ به کار خودش پایان بده.

من و مریم عزیز تصمیم گرفتیم که این وبلاگ برای زنده نگه داشتن خاطراتمون حذف نشه بلکه فقط بروز نشه.

اما این بروز نشدن هم باز همیشگی نیست.

ببینید ما هدفمون از ساخت این محیط، دو مورد بود.

یکی وسعت دوستی هامون و دیگری هم  شناخت دینمون که از مهمترینش که مربوط به شخص مختار ثقفی هم بود شناخت امام حسین(ع) بود.

یکی از اهداف بحمدالله خوب نتیجه گرفت.

خوشبختانه الان دوستان با هم ارتباط تنگاتنگی دارن.

مورد دوم اما بطور کامل حاصل نشده و من فکر نمی کنم هیچ کس هم تا پایان دنیا بتونه ادعا کنه که کاملا در این مورد شناخت پیدا کرده و یا تونسته کسی رو به شناخت برسونه.

به همین دلیل تصمیم بر این شد که ضمن خداحافظی از این وبلاگ دو مناسبت در سال رو به وبلاگ برگردیم و برای دوستان مطلب بذاریم.

یکی از اون مناسبت ها ماه رمضان هست.

بالاخره این جا برای ختم قرآن هرساله ی جمع دوستانه امون باید بروز بشه.

و دومین مناسبت هم که با هدف دوم ایجاد وبلاگ در ارتباطه، ماه محرم هست.

خوب پس قرار ما، ماه محرم و ماه رمضان هر سال...

اما شاید دوستانی بخوان این راه رو در محیط دیگه ای ادامه بدن

شبکه بزنن یا سایت بزنن یا هر چیزی؛ از نظر من و مریم هر کسی که دلش خواست میتونه این کار رو بکنه و هیچ اشکالی هم نداره.

من و مریم الان تنها فکرمون رسیدن به هدف دوم هست و دیگه نگرانی از بابت دوستی ها نداریم.

میتونید محیطی ایجاد کنید و در اونجا دوستی ها رو ادامه بدید ولی به ما قول بدین که در این دو مناسبت به خونه ی قدیمی خودتون برگردین و خاطراتمون رو در همین جا زنده نگه دارید.

مطالب این حسین کیست...

همونطور که میدونید از ابتدای شروع به کار این وبلاگ، بنده ی حقیر با مطلبی به عنوان "این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست" در خدمت شما بودم.

این مطالب رو به اتمام نرسوندم و خودم هم نمیدونم کی تموم میشه.

از اونجایی که دیگه این وبلاگ همیشه بروز نمیشه خواستم به اطلاع دوستانی که این مطالب رو دنبال می کردن برسونم که در وبلاگ خودم میتونن ادامه ی این مطالب رو بخونن. البته با این مشغله هایی که دارم نمیدونم کی بتونم بنویسم ولی فکر میکنم خیلی دور نباشه

آدرس وبلاگ من هم که همه دارن.

پرچم سرخ یا حسین

www.beynolharamein43.blogfa.com

لازم میدونم از همه ی دوستان تشکر کنم و حلالیت بطلبم.

و به عرض برسونم که متاسفانه برای من مشکلاتی پیش اومده که مدت ها من رو درگیر خودش خواهد کرد.

و در حل این مشکلات محتاج دعاهای شما دوستان عزیزم هستم.

خیلی برام دعا کنید.

به امید دیدار همه ی شما در ماه محرم...

خدانگهدار

ماه میهمانی خدا...


بوی کدامین عید در راه است که به مشام جانمان می رسد؟

رمضان است...

ماه میهمانی خدا...

اولین سال را مهمان علی اصغر(ع) حسین بودیم.

دومین سال علمدار کربلا عباس بن علی(ع) میزبانمان بود.

و در شروع سال سوم رمضانی خانه ی مختارنامه ای ها که می دانم تمامی دوستان محتاج دعای همدیگر هستند، تنها می توانیم خود را میهمان خانه ی باب الحوائج ائمه گردانیم.

آری...

امسال را میهمان موسی بن جعفر(ع) می شویم.

توسل می کنیم به خورشید هفتم شیعه... چرا که گره گشای تمامی درهای بسته هستند.

در این اول ماه مبارک از تمامی دوستان درخواست می کنیم که برای شفای مریضان، بعد از هر جز که در هر روز می خوانند، یک حمد شفا برای سلامتی تمامی بیماران علی الخصوص بیماران مد نظر و همچنین بیماری که دوست عزیزمان ملینا از ما درخواست داشت که برایش دعا کنیم، بخوانند.

باشد که دعاهایمان مقبول درگاه الهی گردد.

یا موسی بن جعفر(ع) ادرکنی

قابل توجه دوستان عزیز

در ماه مبارک رمضان نظرات این پست فعال خواهد بود و پاتوق ها در همین پست برگزار می گردد.

ضمن اینکه می توانیم هر شب پاتوق داشته باشیم و در مورد این ماه و اعمال این ماه و ... صحبت کنیم و مثل سال های گذشته می توانیم هر آنچه که از قرآن خواندیم و فهمیدیم را در این پست برای دیگران نیز قرار بدهیم.


سقا سلام


در ضیافت کده ات باز مرا جا دادی

سفره انداختی و اذنِ "بفرما" دادی

دیده واکردم ودیدم که در آغوش توام

مثل یک مادر دلسوز به من جا دادی

تا که محکم بشود رشته ی وصل من و تو

وقت افطار و سحر فرصت نجوا دادی

حاجت خواسته و حاجت ناخواسته را

همه را جمع نمودی و به بکجا دادی

من فقط موقع افطار کمی تشنه شدم

تو به من اجر جهاد شهدا را دادی

یکی از آن شهدا ماه بنی هاشم بود

قمری را که به او منصب "سقا" دادی


سقا سلام

با یاد تشنگیت 

با یاد دستان تر و حماسه ی لبهای خشکیده ات

با یاد صلابت و مردانگی ات

با یاد چشمهای بارانی ات

با یاد علمت

مشک خالی ات

و قلب لبریز از عشقت

با یاد تو شیرمرد نینوا

و کاشف الکرب حسین

با نیم نگاهی، ذره ای از اراده و ارادتت را روزیم کن

تا سربلند کنم از این آزمون سخت

که فقط نخوردن و نیاشامیدن نیست!!!

تا پایان این ماه، آغاز حسرت دسته خالی ماندنم نباشد!

و نباشم از آن گروه شکم خالی پرگناه

که نصیبی از این ماه جز ندامت ندارند!

رخصت 

سقا!!


السلام علیک یا ابالفضل العباس ع




سلام

1- آغاز جزءخوانی از فردا چهارشنبه 19 تیرماه 1392

2-لطفا هر روز جزء خودتون رو به صاحب اون جزء تقدیم کنید و متوسل به ایشون بشید

مثلا جزء یک هدیه به پیامبر اکرم هستش و هر کسی هر روز که به جزء یک رسید

حتما اون رو تقدیم به پیامبر کنه و به ایشون در اون روز خاص متوسل بشه

این جزء به نام ایشون هستش

در واقع در طول ماه مبارک تمام عزیزانی که در ختم شرکت کردن به تمام ائمه و بزرگانی که در این جدول هست متوسل خواهند شد

چون جزء خوانی حالت چرخشی داره و همه یک دور کامل تمام قرآن رو خواهند خوند و به عزیزی که جزء به نامشون نوشته شده متوسل خواهند شد

پس ماه رمضانتون پر از توسل و هدیه است 

و مسلما هدیه ی شما به ساحت مقدس این بزرگواران بدون پاسخ نخواهد بود

خواستم عذرخواهی کنم از کسانی که جزء بهشون نرسید

و از کسانی که جزء خوانی میکنن خواهش میکنم به چند نکته توجه کنن

الف-حتما در طول روز جزء تون رو بخونید و به روز بعد محولش نکنید

ب- اگه مشکلی در اون روز براتون پیش اومد حتما از دوست یا آشنای امینی بخواین که بجای شما جزء اون روز رو تقدیم به صاحبش کنن وبرای جمع دوستان دعا کنند

ج- خواهش میکنم برای کسانی که به هر دلیل در ختم قرآن شرکت نمیکنند دعاکنید

برای مرضیه ی عزیز

کیمیای عزیز

برای من که خیلی محتاج دعای شما هستم

برای آقا سید که خواستن براشون دعا کنیم

و ...

سعی کنید بعد از تلاوت تمرکز کنید

به همه ی دوستانتون فکر کنید و دعاشون کنید

موقع سحر و افطار همدیگه رو فراموش نکنیم

بخصوص توی این گرمای تابستون که مسلما روزه داری اجر مضاعف داره وامیدوارم توفیقش به همه مون داده بشه

د- برای بیماران خیلی دعا کنید. 


التماس دعا

 یا علی

برید ماه رحمت




کسی مسیر خدا را به من نشان بدهد

دل سیاه مرا دست آسمان بدهد

درون پیله سردرگمی اسیرم، آه

کسی برای پریدن به من توان بدهد

        


جزء اول

تقدیم و توسل به

پیامبر اکرم (ص)  امین

جزء دوم

تقدیم و توسل به

امام علی (ع) الهام

جزء سوم

تقدیم و توسل به

حضرت زهرا(س) مرضیه سادات

جزء چهارم

تقدیم و توسل به

امام حسن (ع) دل شکسته

جزء پنجم

تقدیم و توسل به

امام حسین (ع) کربلایی حسنا

جزء ششم

تقدیم و توسل به

امام سجاد (ع) ریحانه

جزء هفتم

تقدیم و توسل به

امام باقر (ع) elham دوست دلشکسته

جزء هشتم

تقدیم و توسل به

امام صادق (ع) فاطمه طبسی

جزء نهم

تقدیم و توسل به

امام کاظم (ع) زهراسادات(دوست مریم سادات)

جزء دهم

تقدیم و توسل به

امام رضا (ع)  سارا

جزء یازدهم

تقدیم و توسل به

امام جواد (ع) مهرداد*

جزء دوازدهم

تقدیم و توسل به

امام هادی (ع) مهتاب

جزء سیزدهم

تقدیم و توسل به

امام حسن عسگری(ع) maryam

جزء چهاردهم

تقدیم و توسل به

امام زمان (عج) sahar

جزء پانزدهم

تقدیم و توسل به

حضرت عباس (ع)  مریم*

جزء شانزدهم

تقدیم و توسل به

حضرت علی اکبر(ع) محمدشنوایی

جزء هفدهم

تقدیم و توسل به

حضرت علی اصغر(ع) محیاسادات

جزء هجدهم

تقدیم و توسل به

حضرت قاسم (ع) مامان مرضیه

جزء نوزدهم

تقدیم و توسل به

 عبداله بن حسن(ع) مریم عدوبند

جزء بیستم

تقدیم و توسل به

حضرت زینب(س) عمه انسیه مریم سادات

جزء بیست و یکم

تقدیم و توسل به

حضرت ام کلثوم (س)مریم سادات

جزء بیست و دوم

تقدیم و توسل به

حضرت رقیه (س) عمه زری مریم سادات

جزء بیست و سوم

تقدیم و توسل به

رباب،لیلا،شهربانو(س) طوطیا

جزء بیست و چهارم

تقدیم و توسل به

جناب حر(ع)  سارا

جزء بیست و پنجم

تقدیم و توسل به

وهب نصرانی،مادر وهمسرش. 

علی اکبر طبسی

جزء بیست و ششم

تقدیم و توسل به

حمزه سیدالشهدا(ع) و ابوطالب(ع)

مجید

جزء بیست و هفتم

تقدیم و توسل به

مالک اشتر،بلال،ابوذر، سلمان محمودرضا ن

جزء بیست و هشتم

تقدیم و توسل به

حضرت خدیجه (س) و پدر و مادر پیامبراکرم(ص) معصومه(دوست مریم*)

جزء بیست و نهم

تقدیم و توسل به

جناب مختار و همسرشهیدش.

 عمه منصوره مریم سادات

جز سی ام

تقدیم و توسل به

شهدای کربلا  و شهدای هشت سال  دفاع مقدس. 

زهرا سادات طبسی

(خواهر مریم سادات)


ای دوست

دستهایم را که بگیری

شاید در رسیدن به درگاهش راهی نزدیکتر نشانم دهی

شاید نفس سبز تو

دعایم را نزدیکتر کند به استجابت

شاید اگر من

یک شب در خلوت رنگ باخته ام مناجات کنم

و تو

آمین بگویی

گره های قلبم یکی یکی باز شود

پس 

بیا

دعاگوی هم باشیم!

مگر نشنیده ای که

بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند؟


دوستای گلم

توضیحات در مورد ختم قرآن در "ادامه مطلب" اومده

لطفا بخونیدش 

یا علی

ادامه نوشته

عاشقانه ای با امام زمان(عج)

 


گفتند یار رفته سفر باز می رسد

بیش از هزار سال گذشت و خبر نشد

یعقوب وار این پدر پیر روزگار

چشمش به راه ماند و خبر از پسر نشد

کجاست آن یار سفر کرده، آن مسافر غریب، در کدامین سرزمین منزل دارد و در کدام دیار مأوا؟

کجاست او که واسطه فیض است و حبل المتین ، فرزند فاطمه(س) است و از سلاله پاک حسین (ع)؟

کجاست اَبَر مرد تاریخ ، آن یگانه دوران و منجی نسل انسان؟

دیر زمانی است که چشم در راهیم و به انتظار مقدمش ثانیه شمار لحظه ها.

پس چرا نمی آید؟

چرا نسیم وصال نمی وزد و فصل خزان نمی رود؟ چرا فرقت و هجران رخت بر نمی بندد و روزگار رهایی سر نمی رسد؟

نکند ، نکند این به درازا کشیدن ایام هجر از ما باشد؟

اندکی فکر، کمی اندیشه، آری! این نیامدن و به تاخیر افتادن ها از ماست، از ما و از کرده ها و نکرده های ما، از ما و از فعل و عمل ما.

مگر راه به بیراهه رفته ایم که نوای حضرتش را فراموش کرده ایم آن جا که فرمود: ما را از شیعیان دور نگاه نمی دارد، مگر رفتارهای آنان که به ما می رسد و دور از انتظار است.

مگر یقین نداریم که او آمدنی است و برای آمدنش باید که مهیا شد

مگر باور نداریم که او « بهار زندگی» و «پدری مهربان» و آن هم پدری مهربانتر از هر مادری است.

مگر شک کرده ایم که او واپسین نشانه خدا روی زمین، و واسطه فیض از سرچشمه زلال الاهی است.

مگر فراموش کرده ایم که او حسین(ع) امروز است و آرمانش آرمان حسین(ع) و مقصودش به مقصد رساندن آدمی، بدان جا که شایسته مقام انسانیت است؛ پس چرا صدای « هل من ناصر » او به گوش ما نمی رسد.

مگر به یاد نداریم روایات بسیاری که از جهان پس از ظهور خبر داده اند و از عدالت وامنیت، رضا و خشنودی و به انجام رسیدن ماموریت صدوبیست و چهار هزار پیامبر و یازده امام و هزاران هزار از صلحا و پاکان مژده داده اند..

مگر ایمان نداریم که با ظهورش اهل آسمان و زمین مسرور شوند. بر دولتش چنان رفاه وآسایشی سایه افکند که نظیرش را تاریخ هرگز به خود ندیده است، و مگر نه این است که با معرفت و انتظاری پویا ، دوران فراق و هجران به سر می رسد وآن صبح امید طلوع می کند.

آری باید به پا خاست. چشم ها را شست و در راه کسب معرفت حقیقی گام نهاد. معرفتی که اگر از آن غافل شویم، به مرگ جاهلیت دچار خواهیم شد.

باید که عزم را جزم کرد و مشتاقانه با فعل و عمل زمینه های ظهورش را مهیا ساخت.

باید که بی تاب بود و خستگی ناپذیر کوشید تا دشمنان حضرتش را از کار شکنی و تفرقه انگیزی و از به پا کردن فتنه و آشوب و بلوا، مایوس ساخت.

باید عهدی بست، عهدی از جنس عشق و وفا که دست در دست هم در ظل توجهات وعنایات مولا معارف مهدوی را فرا گرفته، در گسترش این فرهنگ لحظه ای غفلت نورزیم.

 

اللهم عَجّل لولیک الفرج


پاتوق مختارنامه ای ها(7)


سلام

احوالاتتون چطوره؟

میلاد علی اکبر(ع) مبارک.

روز جوون مبارک.

روز خودمون مبارک هوارتااااااااااااااااااااااااااااااااا

دو هفته پیش که ماشالله اصلا پاتوق رو ترکوندین.

منم هفته ی پیش ترجیح دادم پاتوقی نباشه چون احتمالا خیلی ها درگیر انتخابات بودن.

اما موندم این هفته چیکار میخواید بکنید.

دیگه کم کم دارید همنی پاتوق ها رو هم تعطیل می کنید ها.

باریک الله ببینم چه می کنید امشب.

طبق معمول یک خانم خونه دار من امشب نیستم.

مهمونی باید برم و نمیدونم چه ساعتی هم برمیگردم.

نظرات از همین حالا فعاله.

امیدوارم همین خبرهای کوچولو گرفتن رو قطع نکنین.

ساعت 10 شب پاتوق وفاداران به مختار و مختارنامه...

یا علی

پاتوق مختارنامه ای ها(6)


سلام

عیدتون مبارک


هفته ی قبل که اکثر دوستان انگار از هم دلخور بودن و تو پاتوق نیومدن ولی این هفته این دلخوری ها رو باید بذارید کنار، چون عیده...

خوب امتحانات در چه حاله؟

قبول میشین یا خدای نکرده مشروط میشین؟

کی قرار بذاریم بریم ددر؟

من هر روز منتظر تماس دوستان هستم.

بابا سوی چشام رفت انقدر به تلفن همراهم نگاه کردم.

والله به قرآن...

احتمالا چون نیستم امشب از همین ساعت پاتوق فعاله

می ترسم نت در دسترس نباشه تا بتونم پست رو فعال کنم.

حالا اگه همه ساعت ده میان هم اشکال نداره.

حرف آخر اینکه امشب شب بسیار عطیمی هست.

دعا برای فرج مولامون امام زمان(عج) فراموش نشه.

برای دوستان دعای خیر کنید.

از خود خاتم الانبیا درخواست کنید به هممون عیدی بده...

منم یادتون نره ها...

من به دعای یه صاحب نفس احتیاج دارم.

شب و روز خوبی داشته باشید.

منتظرتونیم.

پاتوق مختارنامه ای ها(5)


سلام دوستان

خوبید؟

بچه ها فکر می کنم بهتره امشب تو پاتوق بحث داشته باشیم

اونم بحث سیاسی

البته نه از اون سیاسی بدها، از این سیاسی خوب ها

یعنی در مورد انتخابات

در مورد کاندیداها

در مورد رای دادن یا ندادن

فقط خواهشا نقد باشه بدون هر گونه توهین و تهمت

آخه اونجوری مجبور میشم اون کامنت سیاسی بدها رو پاک کنم که فیلتر نشیم

ساعت 10 شب منتظر سیاست مداران مختارنامه ای هستیم.

اونایی هم که سیاست ندارن که من بعید می دونم کسی تو ایران بی سیاست باشه، بیان بالاخره حال و احوالی می کنیم با هم...

منتظریم.

صراط مستقیم(1)


در ایام مبارک میلاد حضرت علی(ع) بر آن شدیم تا با پیشنهاد دوستان، مبحثی جدید را به وبلاگ اضافه کنیم.

مبحث در مورد گفتگوی عادلانه بین شیعه و سنی، به دور از هر گونه توهین و تهمت است.

پیامبر(ص) فرمود: بعد از من امتم 73 فرقه خواهند شد که جز یکی از آن ها بقیه در آتش است.

پس نیکوست که با صبر و شکیبایی برای یافتن حق تلاش کنیم.

لذا از دوستان عزیز خواهشمندیم برای شرکت در این بحث کمال بردباری را داشته و از توهین و لعن و ناسزا دوری کنند؛ و همچنین از شما عزیزان می خواهیم که نکات قرآنی را فراموش نکرده و در بحث از این کتاب عظیم آسمانی نیز استفاده کنید.

نکته: این مبحث با طرح سوال در پست و جواب در نظرات می باشد و از آن جایی که این وبلاگ متعلق به شیعیان است لذا از کاربران اهل سنت که وارد این وبلاگ و این مبحث می شوند خواهشمندیم سوالات خود را به ایمیل زیر ارسال کنند تا در پست قرار گرفته و در نظرات به آن پاسخ داده شود.

mir_hosna@yahoo.com

و اما سوال اول:

اهل سنت صحابه ی پیامبر را افرادی عادل و نیکو می دانند ولی شیعیان بعضی از اصحاب را گرامی می دارند و با نظر اهل سنت مخالف هستند.

آیا به نظر شما تمامی صحابه ی پیامبر عادل بوده اند؟

پاتوق مختارنامه ای ها(4)



سلام دوستای گلم

عید میلاد امیرالمومنین(ع) بر همه ی محبین و شیعیانش مبارک.

روز پدر هم به تمام پدرهای عزیز مبارک.

به آقایون هم تبریک میگم.

برای شادی روح پدرهایی که در جمعمون نیستن هم یه صلوات بفرستین.

هفته ی قبل قرار شد در رابطه با فقر و اینجور مسائل که آقا مهرداد پیشنهاد دادن بحث کنیم.

یعنی در واقع در رابطه با مسائل اجتماع...

فقط خواهشا اجتماعی باشه، س ی ا س ی نباشهJ

تازه میلاد کسی هم هست که میتونیم از رفتارش و عدالت اجتماعیش تو این بحث استفاده کنیم.

راس ساعت 10 منتظرتونیم.

یا علی مدد...

پاتوق مختارنامه ای ها(3)

سلام

خوبید؟

کم پیدا هستین ها!

دیگه فقط تو پاتوق ها می بینیمتون.

حالا یه خبر بدم شگفتانه بشید؟

امشب پاتوق نداریــــــــــــــــــــــــــــم.

لنگه کفش ها رو غلاف کنید.

بابا مثلا شب لیلة الرغائب هست ها...


شاید خیلی ها مثل من که میخوام برم زیارتگاه، بخوان برن یه جایی و نماز امشب رو بخوونن.

خلاصه امشب شب دعا و راز و نیازه

یه امشبه دیگه

اگه از دستش بدیم میره تا سال بعد

پس امشب برید دعا کنید

هم برای خودتون هم برای همه ی دوستان مختارنامه ای

عوضش فردا شب هر کی تونست بیاد پاتوق به راهه...

قرارمون فردا شب راس ساعت 10

 

دعا یادتون نره...

پاتوق مختارنامه ای ها(2)


سلام به روی ماه تمامی دوستان!

خوبید، خوشید، سلامتید؟!

دماغتون چاقه یا چایی های کنار دستتون داغه؟!

قرار ساعت 10 شب که یادتون نمی ره؟

منتظرتونیم ها...

امیدوارم پسرها هم بیان و خلاصه کلی با هم حرف بزنیم.

به امید دیدار در پاتوق امشب...

حجر بن عدی! حالا بیشتر شبیه ام ابیها شده ای...

من حتم دارم

آسمانیان بار دیگر به خشم آمده اند

باز مغیره، زیاد را به شام خوانده است.

اینها همان پسران زیاد بن ابیه اند!

و کینه شان همان کینه ی جاهلی...

هر چند خون تازه ات حجتی بود برای بینا شدنشان!

اما امان از دل های مرده شان!

و من می دانم که تو هنوز بر عهد خود استواری...

که عهد کردی شمیشر و خرمن آتش را تاب بیاوری اما تبری از مولا...هرگز!

و اگر به شرق و غرب رَوی، باز دلداده حضرت مولایی...

و حتم دارم، هر کجا باشی ،چشم نگران حرم خواهر حضرت عشقی...

و حال بهتر میفهمم حکمت 40 شِبه قبر را!

حجر بن عدی!

حالا بیشتر شبیه ام ابیها شده ای...

پاتوق مختارنامه ای ها(1)



سلام دوستان

چه حال، چه خبر؟

کم پیدا شدین؟

ما با نظر بعضی دوستان تصمیم گرفتیم پاتوق رو بیاریم تو وبلاگ اصلی تا بیشتر ببینیمتون

بلکه اونایی رو هم که چند وقته ازشون بی خبریم اینجا ازشون با خبر بشیم.

خوب حال و احوالتون چطوره؟

بیاید یه کم دور هم ببینیم تو این مدت که بی خبر بودیم از هم چه کارهایی کردیم و خلاصه از هر دری با هم صحبت کنیم

ایشالله از دفعات بعدی هر کی یه بحث بندازه در موردش حرف بزنیم

راستی راس ساعت 10 شب پاتوق شروع به کار می کنه و نظرات هم فعال میشه و نیازی به تایید نداره

منتظرتونیم

تک گل باغ آفرینش

 

ای زمین

گوش بسپار

 صدای هلهله می آید.

 از اوج آسمانها صدای پایکوبی و شادی شنیده میشود

 بوی بهترین عطرهای بهشتی فضا را آکنده است

 ملائک

 صف به صف

 در انتظارند

و سبدهای گل در دست چشم انتظار ورود تک گل باغ آفرینش اند

 همه شادند

راهش را با گل های بهشتی آزین بسته اند

 فرش قدومش بال ملائک و چراغ راهش نور الهی است.

مقدمت مبارک بانو!

 

این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست(39)


به مجلس روضه ی حسین خوش آمدید!

چند مجلسی را در گذشته با بیان کردن، برپا نمودیم و اینک چند مجلس دیگر...

چهارمین مجلس عزاداری بر حسین، سوگواری آدم(ع) در کربلاست.

ایشان در گردش خود بر روی زمین، به قتله گاه حسین که رسید، پایش مجروح گشت و خون از آن جاری گشت.

فرمود: یا رب العالمین! مرا چه گناهی سر زده که این گونه عقوبت شده ام.

اینجا شروع روضه بود.

ندا آمد که: خون تو برای همدردی با حسین فرو ریخت. او را به ستم می کشند.

از کشنده ی حسین سوال فرمود؛ جواب آمد: یزید ملعون، او را لعنت کن.

و آدم(ع) که اشک بر گونه هایش، از داغ حسین روان بود، چهار بار او را لعن کرد.

مجلس بعدی با حضور نوح(ع) بود.

کشتی ایشان که به نینوا رسید، طوفان درگرفت.

کشتی را در آستانه ی غرق شدن می دید.

عرضه داشت: خداوندا! در همه ی دنیا سیر کردم و به مانند اینجا چنین نهراسیدم.

جبرئیل فرود آمد و مجلس روضه برپا شد.

از حسین گفت.

از کشته شدنش...

از به نیزه رفتن سرش...

از پاره پاره شدن پیکرش...

نوح(ع) گریست.

اما می خواهم بگویم ای نوح! شنیدن کی بود مانند دیدن...

تو بالغ بودی و این ها را شنیدی و عنان از کف دادی؛ رقیه اما کودکی بود که دید پدرش را چگونه بی رحمانه لگدکوب می کنند.

تو نوح هستی برای گریه ی بسیار در عمر درازی که داشتی.

اما من از خودت می پرسم:تو نوح هستی یا آن دختر سه ساله که چهل منزل تا شام شب و روزش اشک بود و اشک بود و اشک...؟

مجلس بعدی در مجمع البحرین...

موسی(ع) و خضر(ع) و روضه ی ارباب...

هفتمین مجلس در سپاه سلیمان نبی(ع) رخ داد.

با لشکریانش از انس و جن و پرندگان در حال عبور از آسمانها، به کربلا رسیدند.

سه بار قصد عبور کردند و هر بار، باد ممانعت می کرد.

بر باد خشم گرفت؛ مرثیه سرایی آغاز گشت.

باد او را از شهادت حسین در این سرزمین با خبر ساخت.

می خواهم به سلیمان بگویم: ای پیامبر خدا! سه بار قصد نمودی و باد که به اذن خدا در فرمان تو بود، ممانعت کرد. ممانعتش نه برای جنگ بود بلکه برای ثواب کردن تو در روضه ی ارباب بود.

اما...

حسین را دعوت نمودند و از رفتنش به سمت کوفه ممانعت کردند.

نه تنها ممانعت، که او و خاندانش را مجبور به نبرد کردند.

راه دیگری غیر از جنگ برایش باقی نگذاشتند.

ارباب ما مسلم و حبیب را کشته دید.

قاسم و عبدالله را پاره پاره پیکر دید.

علی اکبر و علی اصغر را گلگون دید.

عباس را مقطع الاعضا دید.

حتی حمله به خیمه هایش را دید.

ریسمان آماده ی زجر(لعنت الله علیه) را دید که برای حرمش آماده می گشت.

خودش را قطعه قطعه کردند.

سرش را از قفا بریدند.

و حتی پس از مرگ نیز بر سر و پیکرش صدمه وارد کردند.

اما ارباب از هیچ کدام این ها خشمگین نشد.

راضیة مرضیه بود حسین...

عهدی داشت با پروردگار...

 

ای فدایی حسین!

به اختصار از مجالس برپا گشته در عالم، برای حسین، می گوییم.

پشت تمام این مختصرها، مجالس سنگینی بوده...

نمونه های کوچکی از آن ها را در زمان خودمان داریم.

ولی صد حیف که مجالس ما اخیرا تنها یک دهه ی محرم هست.

در هر مجلسی که پا گذاشتید محبین ارباب را فراموش نکنید.

عاشورا نزدیک است...


برداشت از این مطلب با ذکر نام نویسنده و لینک وبلاگ بلامانع است.
در غیر اینصورت مشکل شرعی خواهد داشت.

بانوی حماسه...

زهرا تازه ترین اتفاقی بود که در عالم افتاد و هیچ وقت نیست که این اتّفاق، باز هم تازه نباشد!

زهرا حرف تازه خدا بود: «انّا اَعْطَیناکَ الکوثَر»

نگاهی نو، به سراپای هستی. ارتباط خاک با خدا؛ مادر شهود و شهادت؛ بانوی محراب؛ بانوی اعتراض؛ بانوی حماسه؛ بانوی بسیج بنی هاشم؛ بانوی شهادت...

پیش از زهرا، هیچ زنی را ندیده بودند که پدر خویش را مادر باشد!

پیش از زهرا «شهادت» این همه، تازگی نداشت. او که آمد، جانی تازه گرفت.

قبلاً، کلمه ای بود و بعد، معنا شد!

«شهادت» در خانه ی زهرا، حیثیت پیدا کرد؛ بزرگ شد و انتشار یافت و او، به روشنی این همه را می دانست.

مادرانه، شهادت را بزرگ می کرد.

آگاهانه شهادت را شیر می داد.

از جغرافیای قتلگاه خبر داشت.

کربلا را بر دامان می نشاند.

برای عاشورا، لالایی می خواند.

گیسوان «اسارت» را شانه می زد!

حکایت چاه و محراب خون را می دانست.

با این همه، اهل شکایت نبود. اگر هم می گفت، درد می گفت که درمان بشنود!...

حضور فریبرز عرب نیا در تشییع پیکر هنرمند عزیز عسل بدیعی...

مراسم تشییع پیکر عسل بدیعی بازیگر سینما و تلویزیون صبح امروز -18 فروردین ماه- از مقابل تالار وحدت با حضور جمع کثیری از هنرمندان و برخی مسئولان هنری کشور برگزار شد.
صحبت‌های جانیار عرب‌نیا، فرزند «عسل بدیعی» و «فریبرز عرب‌نیا» در حاشیه این مراسم، موجب تاثر بسیاری از حاضران شد.
 
 
منبع: خبرگزاري فارس

روحش شاد و یادش گرامی
دوستان برای هنرنمایی این مرحومه جا داره فاتحه ای قرائت کنید.

کراماتی از حضرت زهرا(س)...

کرامت عبارت است از «انجام کار خارق العاده با قدرت غیر عادی و بدون ادعای نبوت و یا امامت.» (1)

به عقیده اکثریت علمای مذاهب اسلامی - جز گروه اندکی از معتزلی ها - صدور کرامت از اولیای خداوند و به دست آن ها ممکن است. به قول دانشمندان «ادل دلیل علی امکان الشیی وقوعه; بالاترین دلیل بر امکان چیزی، وقوع و انجام آن چیز است.»

در تاریخ نمونه های زیادی از کرامات اولیای خداوند نقل شده است. مثل: سرگذشت حضرت مریم علیها السلام و جریان ولادت فرزندش حضرت عیسی علیه السلام و نزول میوه های بهشتی در محراب عبادت برای او و نیز داستان عاصف بن برخیا و انتقال تخت ملکه صبا از یمن به فلسطین در یک چشم به هم زدن و داستان هایی که شیعه و سنی درباره کرامات حضرت علی علیه السلام نقل کرده اند (2).

در این مقاله بر آنیم تا به مناسبت شهادت دخت پیامبر عظیم الشان اسلام، گوشه ای از کرامت های حضرت زهراعلیها السلام را بیان کنیم.

1 - سخن گفتن با مادر در دوران جنینی

در دوران بارداری خدیجه کبری، فاطمه علیها السلام از درون شکم مادر با وی سخن می گفت، به برخی روایات در این زمینه اشاره می کنیم:

الف) از خدیجه علیها السلام نقل شده است: در زمانی که به فاطمه حامله شدم، وی در شکمم با من صحبت می کرد.

«لما حملت بفاطمة کانت حملا خفیفا تکلمنی من باطنی; (3) زمانی که فاطمه را باردار بودم، حملی سبک بود و از باطنم با من سخن می گفت.»

ب) دهلوی نقل می کند: «آن زمان که خدیجه به فاطمه حامله گردید، وی در درون شکم مادر، با وی سخن می گفت و خدیجه این مطلب را از رسول خدا پنهان می کرد. روزی رسول خدا بر خدیجه وارد شد، دید با کسی سخن می گوید، بدون این که شخصی نزد او باشد. فرمود: با چه کسی سخن می گفتی؟ عرض کرد: با کسی که در شکم دارم. حضرت فرمود:«ابشری یا خدیجة هذه بنت جعلها الله ام احد عشر من خلفائی یخرجون بعدی وبعد ابیهم; بشارت تو را ای خدیجه، این [را که در شکم داری] دختری است که خداوند او را مادر یازده تن از جانشینان من قرار داده است; که ایشان پس از من و پدرشان [علی علیه السلام به عنوان امام] خارج می شوند.» (4)

2 - آمدن حور العین و زنان بهشتی هنگام ولادت حضرت زهرا علیها السلام


برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی حوزه

ادامه نوشته

دانلود مداحی جواد مقدم

سلام دوستان

این مداحی رو براتون گذاشتم

دانلودش کنید

واقعا میشه تا سرحد جنون با این مداحی عشق بازی کرد با ارباب...

فقط برای شادی روح مادربزرگ سید، که هفته ی گذشته از دنیا رفت و از سادات طباطبایی بودن صلواتی بفرستید و بعد دانلود کنید.

اللهم صل علی محمد و آل محمد


دانلود کنید: تپش این دل بی تابم میگه تویی ارباب، من باید با تو باشم

التماس دعا

کمک به نیازمندان

پیامبر اكرم در آخرین سفر حج خود،

 در آخرین سال عمر مباركش،

در حالى كه در خانه كعبه را گرفته و رو به مردم نموده بود،

درباره اهداف حجاج چنین فرمودند:

زمانى مى‏رسد كه ثروتمندان امتم براى تفریح، به حج مى‏روند

و مردم عادى براى كسب و براى تجارت به حج مى‏روند

و فقرایشان براى خودنمایى و كسب عنوان و اعتبار، به حج مى‏روند.

 سوگند به خدایى كه جانم در دست اوست، این حوادث در آینده واقع خواهد شد.

 

(تفسیر المیزان، ج 5، ص 434)

 



 

سلام 

با توجه به اینکه به 14 اسفند(روز نیکوکاری) نزدیک هستیم:

1- آیا یک روز در سال (یا با احتساب جشن عاطفه ها 2 روز در سال) برای کمک به مستمندان فراوان کشورمون کافیه؟

2-آیا کشور ثروتمند ایران نمیتونه از طرق دیگه به داد فقرا و کارتن خوابهای گوشه گوشه ی مملکت برسه؟

و آیا راهی برای ریشه کن کردن این موضوع یا به حداقل رسوندنش نیست؟!!!

3- ارتباط فقر با گناه به نظر شما چیه؟ آیا همه ی فقرا اهل با سیلی سرخ کردن صورت هستن یا دست به کارهای دیگه هم  میزنن؟ و اگه بزنن گناهش فقط  گردن خودشونه؟؟

4- به نظر شما ، زیارت رفتن مقدم تره یا کمک به هم نوع؟ یا هر دو با هم؟اصلا این -هر دو با هم -شدنی هست؟

یا مثلا آیا درسته که بعضی افراد چندین و چند بار به زیارتهای مختلف میرن در حالیکه خیلی از مردم در آلونک های نمور زندگی میکنن؟

 تا چه حد کمک کردن وجدان این افراد رو برای سفرهای دوباره و دوباره آسوده میکنه؟

  مگه ریشه ی فقر در کشور خشکیده که سفرهای مکرر باب شده؟؟؟!!




این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست(38)


قدرت لایتناهی پروردگار بر این قرار گرفت که نام ارباب ما را در تمامی اعصار، بر زبان ها جاری سازد و ماتم مصیبت عظمایش را در دل تک تک عاشقانش قرار دهد.

از مجالس قبل از آفرینش آدم(ع) گفتیم و اینک چندین مجلس از مجالسی که پس از آفرینش آدم(ع)، برای سیدالشهدا(ع) برپاگشت، خواهیم گفت.

یا حمید بحق محمد...

یا عالی بحق علی...

یا فاطر بحق فاطمه...

یا محسن بحق الحسن...

یا قدیم الاحسان بحق الحسیـــــــــــــــــــــــن

این ها کلام جبرئیل بودند برای القاء نمودن به آدم(ع)...

هنگامی که حضرت آدم(ع) نام پنجمین آن ها را برد، حلقه ی اشک در چشمانش نشست.

دلش گرفت.

فرمود: این چه نامی است که وقتی بر زبان جاری ساختم دلم شکست و اشکم جاری گشت؟

آری...

کم کم مجلس اول سوگواری بر حسین شروع می شود.

جبرئیل از حسین می گوید.

از کربلا...

از مصیبتی که هر مصیبت دیگری در برابرش خرد و کوچک جلوه می کند.

از تشنگی گفت.

از لب های چاک چاک...

از بریده شدن سر از قفا...

از خیمه های سوزان...

از دخترکان و زنان بی معجر...

از به غارت رفتن حرم آل رسول(ص)...

از چهل منزل اسارت...

و آدم(ع) گریست و گریست و گریست.

مجلس دوم در سفر معراج پیامبر(ص) رخ داد.

عزیزترین عالم، جد ارباب بی کفن، در مسیر سفر خود در عرش کبریایی، وارد بهشت گشت.

حوریه ای که از میان سیب دو نیمه شده ی بهشتی بیرون آمده بود، ناله سر داد و نوحه سرایی آغاز نمود و گفت: من از آن فرزندت حسین هستم که ستمکارانه به شهادت می رسد.

پیامبر(ص) و جبرائیل امین ناله سر دادند و گریستند.

مجلس سوم، مجلس دو برادر است.

دو سبط پیامبر(ص)...

به هنگام شهادت امام حسن(ع)، بدن ایشان بر اثر سم، به رنگ سبز درآمده بود.

حسین برادر را در آغوش گرفت.

به مانند ابر بهاری اشک می ریخت.

از او درباره ی این وضعیت سوال فرمود.

برادرش جواب داد: جد ما رسول خدا راست فرمود هر آنچه را که در مورد من و تو وعده داده بود.

شبی که در معراج به بهشت رسید، دو کاخ به رنگ زبرجد سبز و یاقوت سرخ دید و از جبرئیل پرسید: این دو کاخ از ان کیست؟

جبرئیل شرم داشت از سخن گفتن...

با سوگند دادن پیامبر(ص) لب به سخن گشود: کاخ سبز از آن حسن است که با زهر به شهادت می رسد و رنگ بدنش سبز می گردد و کاخ سرخ برای حسین است که سرش را از قفا می برند و رخسارش به خون گلویش آغشته می گردد.

در این هنگام مجلس سوم به اوج خود رسید.

دو برادر در آغوش یکدیگر می گریستند.

حسن صدا می زد: لایوم کیوک یا اباعبدالله...

حسین تن سبز گشته ی برادر را می دید و بغض خود را فرو می خورد...

حسن از صورت خونین برادر می گفت.

 

ای فدایی حسین!

از ابتدای وجود موجودات، مجالس عزاداری بر اهل بیت و علی الخصوص برای ارباب بی کفن برپا گشت تا من و تو از این مکتب درس ها بیاموزیم.

امروز باید ببینیم تا کنون، در کوله بار محبت به اهل بیت، چه جمع نموده ایم و چه چیزها را از دست داده ایم.

شاید فرصتی نباشد.

شاید دهه ی اول محرم آینده، برای ما دیر باشد.

باید برای شیب الخضیب، خد التریب ، بدن السلیب، راس المرفوع، ارباب عالمین، حسین(ع) فدایی باشیم.

عاشورا نزدیک است...


برداشت از این مطلب با ذکر نام نویسنده و لینک وبلاگ بلامانع است.
در غیر اینصورت مشکل شرعی خواهد داشت.

22 بهمن...




22 بهمن ماه
سرآغاز تحولی جدید در کشور ایران
بر شما عزیزان مبارک


شما نقش زنان در عرصه ی انقلاب رو چقدر موثر می دونید؟

نظر شما چیست؟ امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهي از منکر


سلام

نمیدونم قبلا راجع به این موضوع بحث کرده بودیم یا نه

(اگه بله که بخاطر تکراری بودنش معذرت میخوام!!)

ولی دوست دارم نظرتون رو کامل و با ادله ی قابل قبول بفرمایید.

1- به نظر شما منظور قرآن از تشویق امر به معروف ونهی از منکر چی بوده؟ 

2-  منظور قرآن از "لا اکراه فی الدین" چی بوده؟

3- چطور میشه این دو مقوله رو در کنار هم عمل کرد؟

4- آیا هرگز پیامبر ما برای القای دین دست به تحکم میزدند؟ یا با بیان شیرین مردم رو آگاه میکردن و در صورت

عدم پذیرش دین از جانب اونها به گرفتن جزیه بسنده میکردند؟

5- امر به معروف و نهی از منکر امام حسن و امام حسین در مورد وضو گرفتن یک پیرمرد چه مسئله ای رو

متذکر میشه؟ و آیا این نوع امر و نهی با توجه به الگوهای بزرگ ما باید در جامعه جاری بشه یا نوع دیگه ای در

نظرتون هست؟

6- به نظر شما دلیل انزجار مردم از مقوله ی امر به معروف و نهی از منکر در دوره ی امروز چیه؟؟(این سئوال به پیشنهاد الهام عزیز اضافه شد.)


با تشکر

یا علی


ایجاد شبکه ی مختارنامه ای ها(دلایل موافقت یا مخالفت)


سلام

همانطور که در نظر سنجی ها مشاهده شد اکثریت دوستان مختارنامه ای موافق زدن شبکه ی مختارنامه ای ها هستند .

اما از آنجایی که صرف زدن یک دکمه آری یا خیر برای گرفتن یک تصمیم نهایی کافی نیست، تصمیم گرفتیم در وبلاگ مختارنامه ای ها یک پستی بگذاریم جهت صحبت و تبادل اطلاعات و نظرات میان اعضا، اعم از موافق و مخالف و بیان دلایل و عقاید...

همچنین برای جلوگیری از هرگونه تقلب در نظرسنجی خواستار اعلام موافقت یا مخالفت شما عزیزان برای ایجاد شبکه ی اجتماعی مختارنامه ای ها هستیم.

یکی از عمده نگرانی های تصمیم گیرندگان ایجاد این شبکه، امکان افزایش تعداد کاربران غیر مختارنامه ای است... و این باعث می شود که مدیریت شبکه کار سختی را داشته باشد.

بر آن شدیم که نظر شما را طبق سوالات زیر در خصوص ایجاد این شبکه جویا شویم.

  1. آیا شما با راه اندازی شبکه ی اجتماعی مختارنامه ای ها موافقید یا مخالف؟
  2. دلایل خود را برای مخالفت یا موافقت با این طرح بیان کنید.
  3. چه قوانینی برای کاربران اعم از مختارنامه ای ها و غیر مختارنامه ای ها می توان وضع کرد تا از برخی فعالیت ها و زدن سخنان نا مربوط جلوگیری شود؟
  4. اهداف و معیارهای مذهبی و تعاملات دینی در بین اعضا را چگونه می توان تعیین کرد؟(در اینجا منظور از دین، در تمامی زمینه هاست از جمله مسائل روز مربوط به دین)

از دوستان عزیز دعوت می کنیم که به سوالات به ترتیب پاسخ دهند و ما را برای رسیدن به تصمیم نهایی همراهی کنند.

با تشکر

تیم مدیریت

این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست(37)


باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

بارها این بیت را شنیده ایم و با خود زمزمه نموده ایم.

اما آیا نوحه سرایی و مجالس عزاداری سیدالشهدا به عصر حاضر برمی گردد؟!

می خواهم برایت از مجالس سوگواری بر حسین بگویم.

می خواهم بدانی ما وارثان گریه کنندگان بر حسین هستیم.

آن گریه کنندگانی که حتی پیش از آفرینش آدم(ع)، در عزای حسین گریسته اند.

می دانی اولین مجلس سوگواری بر اربابمان چه زمانی برقرار شد؟

اراده ی خداوند بر این قرار گرفت که حسین را شهید در خون تپیده ی دشت نینوا قرار دهد.

قلم آن را بر لوح نگاشت.

لوح و قلم ماتم زده در غم فرو رفتند.

مجلس دومی هم بود که قبل از آفرینش آدم(ع)، پیرامون عرش الهی برپا شد.

" و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة "

" قالوا اَ تجعل فیها من یفسد و یسفک الدماء "

خداوند به فرشتگان وعده ی جانشینی را داد که در زمین قرار خواهد داد.

فرشتگان گفتند: آیا کسی را می آفرینی که خلاف کند و خون ها بریزد؟

ملائکه در دلشان آشوب بود.

شهادت حسین را دیده بودند.

غمگین و ناراحت بودند از آفرینش جانشینی که در زمین، خون خدا را بر صحرای کربلا جاری سازد.

لیکن خداوند فرمود:

" انی اعلم ما لا تعلمون "

و چه بود آن چیزی که خداوند می دانست و ملائکه نمی دانستند؟

آری...

وارث امامت...

خاتم الائمه...

سلاله ی پاک زهرا(س)...

مهدی صاحب العصر و الزمان(عج)

کسی که انتقام خون های به ناحق ریخته ی عاشقان حقیقی پروردگار را خواهد گرفت.

 

ای فدایی حسین!

هنگامی که اجسام بر حسین نالان و گریانند و شور وصف ناشدنی در تمام ذرات عالم برپاست، چه جای تامل و تفکر است برای اشک من و تو که نور حسین را با خود حمل می کنیم؟

من و تویی که شدیم احسن مخلوقات و خداوند فرمود: " فتبارک الله احسن الخالقین "، باید غم دلمان در سوگ اباعبدالله، افزون تر از ملائکه ای باشد که با شنیدن مصیبت اعظم اسلام، بر صورت خود به نقل از زیارت ناحیه، لطمه وارد می کنند.

من و تو باید اشک بریزیم و فقط نه اینکه اشک بریزیم.

من و تو باید برای کسی که خداوند منتقم قرارش داده، آماده شویم.

حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود.

فرزند خلف حسین، هم مجلس جدش را می خواهد هم لبیک گفتن گریه کنندگان ارباب را برای یاری دین خدا...

بیایید جهان را برایش همچون توس کنیم نه همچون کوفه...

توسی که مشتاق رضا(ع) بود؛ نه کوفه ای که حسین کُش بودند.

عاشورا نزدیک است...


برداشت از این مطلب با ذکر نام نویسنده و لینک وبلاگ بلامانع است.
در غیر اینصورت مشکل شرعی خواهد داشت.

مادر

باز آمدم به خانه، چه حالی!نگفتنی

دیدم نشسته مثل همیشه کنار حوض

پیراهن پلید مرا باز شسته بود

انگار خنده کرد ولی دلشکسته بود:

"بردی مرا به خاک سپردی و آمدی؟

تنها نمی گذارمت ای بینوا پسر"

میخواستم به خنده درآیم به اشتباه

اما خیال بود

ای وای مادرم!!




 انا لله و انا الیه راجعون

وهر از گاه

در گذر زمان

در وادی بی صدای ثانیه های دنیای فانی

جرس کاروان

از رحیل مسافری خبر میدهد

و در سکونی غریب

آغازی بی پایان را میسراید


 دوست و برادر عزیز

آقای مهرداد ترکش اصفهانی

از حضرت حق برای مادر بزرگوارتان رحمت و مغفرت بیکران

 برای شما صبر جمیل و اجز جزیل آرزو میکنم

و از دوستان مهربانم درخواست میکنم

در صورت تمایل

فاتحه ای نثار روح بلند این مادر بزرگوار نمایند



یا علی